بازگشت به عقب کار ما شده!!!
این روزها در تمام محافل عمومی و خصوصی اکثر مردم در مورد وضعیت تیمملی فوتبال کشورمان صحبت میکنند وضعیتی که به شدت برای همه نگرانکننده شده و همه میترسند در جامجهانی پیش رو اتفاقات ناخوشایندی بیفتد که ایران و ایرانی سرافکنده شود اما چرا این اتفاقات درحال رخ دادن است ؟
اجازه بدهید یک فلاشبک به گذشته بزنیم و به دو سال و نیم قبل برویم زمانی که تیم ملی ما با مربی بلژیکی خودخواه و البته گران قیمت خود نتوانست از پس عراق و بحرین بر بیاید.
در آن زمان شاید کسی جرات قبول کردن سکان تیم ملی را نداشت حتی همین مربیان داخلی که امروز از آنها به عنوان کاندیدا نام میبرند، ولی فدراسیون فوتبال در یک تصمیم شوکه کننده مرد کروات را به عنوان سرمربی تیم ملی ایران انتخاب کرد.
در آن مقطع همهی فوتبالی ها و حتی غیر فوتبالی ها به اسکوچیچ هجوم بردند و عدم داشتن یک رزومهی قوی را چنان بزرگ و رسوا کننده دانستند که تمام اصحاب رسانه و مردمی که بی طرف بودند هم به وی حملهور شدند .
اسکوچیچ اما در آرامش و با طمأنینه توانست تیمملی را از وضعیت نابسامان و نفسگیر بحرین به جامجهانی برساند، در واقع ما با هیچ یک از مربیان تاریخ کشورمان نتوانستیم به این سرعت به جامجهانی برویم و دغدغهای نداشته باشیم و یک نکتهی دیگری که باید آن را عرض کنیم این است که هیچ تیمی نتوانسته در آسیا به این سرعت به جامجهانی برسد.
بعضیها گفتند که گروه ما آسان بوده اما با مرور تاریخ شما میفهمید که گروه ما جزو سخت ترین گروهها بوده و شاید سخت تر از این گروه فقط سال 2002 برای جامجهانی کره و ژاپن بود.
اما از آن جا که اسکوچیچ هیچ رسانهای نداشت ،آدم پرهیاهویی نبود و از همه مهم تر بسیار محترم و مبادی آداب بود همه سعی در تحقیر او داشتند.
اصلا تمام حرفهای منتقدان درست که ایشان رزومهی قوی برای تیمملی نداشته اما نتایج فوق العاده قابل قبولی گرفته و بیشترین برد متوالی را در تاریخ تیم ملی برای ما به دست آورده است.
مگر یک مربی باید چکار کند؟
چرا ما دوست داریم مربیانی مثل کارلوس کیروش بالاسر تیممان باشند تا علاوهبر تحقیر یک ملت با تمدنی کهن ،تیم ملی را مستعمره پدرشان بدانند ؟
از همه بدتر این که دوباره به دوره بازیکن سالاری برگشتهایم یعنی عدهای از بازیکنان تیم ملی خود را تافتهای جدابافته میدانند و با حضور در لیگهای سطح دو اروپا مثل پرتغال و هلند و از آن بدتر بازیکنانی که در لیگهای دسته سه یا چهار اروپا مثل یونان و غیره بازی میکنند برای تیم ملی تعیین و تکلیف میکند!!!
قطعا حضور این بازکنان در لیگهای اروپایی مایه مباهات تمام ملت است اما یادمان باشد ما در روزگاری نه چندان دور در بهترین تیم های اروپا مثل بایرنمونیخ بازیکن داشتیم و بازیکنانمان را تیمهای بزرگ اروپایی در 5 لیگ معتیر میخواسته اند.
پس حضور در لیگ های درجه دو اروپا افتخار بزرگی برای تیم ملی کشور محسوب نمیشود.
اما این عزیزان احساس میکنند که میتوانند با راه انداختن بازیکن سالاری دوباره همه چیز را به سالهای گذشته بازگردانند و متأسفانه عدم حضور یک کاپیتان مدبر در تیم به شدت احساس میشود.
وقتی کاپیتان تیمملی خود به دورویی متهم است دیگر چه انتظاری میتوان از دیگران داشت.
کاپیتانی که با بستن بازوبند کاپیتانی تیمملی به خود میخواهد مشروعیت بدهد اما از کوچکترین محبوبیت و مشروعیتی بین مردم برخوردار نیست...
اسکوچیچ هر که بود و هر چه کرد در تاریخ ثبت میشود و میتواند به این رزومه کاملاً افتخار کند چرا که سربلند بوده است و من امیدوارم که آه این مربی کروات در جامجهانی دامن کشور ما را نگیرد و متأسفانه باید بگویم تمام اتفاقات سال 2006 و البته بیشتر 1998 دوباره در حال تکرار است .
این تیم ملی به یک فرد شجاع نیاز دارد، بازیکنان راست میگویند!!
این تیم ملی نه علی دایی عزیز را می خواهد که مراعات جام جهانی را کند نه فرد بی رزومه ای مثل جواد نکونام را و از آن جا که پول آوردن مربی بزرگی که بتواند با این جو کار کند را هم نداریم بهترین گزینه امیر قلعه نویی است!
چرا که به این جماعت بازیکن باج نمی دهد و کنار گذاشتن را خوب بلد است ، این تیم کسی را می خواهد که یاد بازیکنان بیندازد در کجا هستند و حدشان چیست!
سپاس که تا پایان این مقاله با ما همراه بودید