دلتنگی چیز خوبی نسیت!
این روزها بیشتر دلتنگ می شوم
این روزها بیشتر به گذشته فکر میکنم
بیشتر به تو و لبخند در عکس مینگرم
و با تعجب به خودم میگویم واقعاً چرا؟
چرا در آن لحظات این همه عشق را نفهمید ام!؟
چرا نگاه های پر معنای تو باید بعد از این همه سال برایم رمز گشایی شود؟
چرا در لحظه نبوده ام ؟
حتماٌ باید زمان مرا متوجه میساخت؟
حتماً باید فاصله مرا آگاه میکرد؟
کاش یک چراغ جادو داشتم تا بتواند مرا به عقب بازگرداند
کاش میشد...
دلتنگی چیز خوبی نیست !
وقتی میدانم دیگر نیستی
وقتی میدانم دست هایت در دستان کسی جز من است
وقتی میدانم قلبت برای او میزند
وقتی میدانم حتی مرا به خاطر نداری
وقتی میدانم دیگر علاقه ای هم به یادآوری من نداری
گاهی چقدر زود دیر میشود !
قدیم ترها فکر میکردم این جمله یک کلیشه است برای افراد شکست خورده
اما حالا میفهمم معنی زمان را
شاید چون من نیز شکست خورده ام ...
نویسنده :مهدی صمدی